۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

دکترین خلف تالس

بسمه تعالی

یکی از مباحث علم ریاضی مبحث برهان خلف می باشد. در برهان خلف که یکی از روشهای اثبات در برهان و منطق می باشد برای اینکه ثابت کنیم قضیه ای درست است، باید نادرستی نقیض آن قضیه (خلاف آن قضیه) را اثبات کنیم. برهان خلف در قضیه های دو شرطی استفاده می شود. برای اثبات از طریق برهان خلف قضیه را فرض و نقیض را حکم در نظر می گیریم و برای اثبات حکم در جهت خلاف آن حرکت می کنیم. با رسیدن به تناقض با قضیه به این نتیجه خواهیم رسید که غلط بودن حکم (در تضاد نبودن حکم با فرض) اشتباه است، پس حکم درست است.
برهان خلف از دو استدلال قیاسی و یک قیاس مرکب تشکیل می شود. برای اثبات یک قضیه از طریق برهان خلف ابتدا باید نقیض حکم تبیین و یا ایجاد شود. و به عنوان فرض جدید در نظر گرفته شود. از طریق فرض جدید باید به فرض قدیم برسیم. در تعریف استدلال قیاسی (استنتاجی) آمده است: استدلال قیاسی یا استنتاجی بدست آوردن یک گزاره از دنباله ای از مجموعه گزاره ها است. در این مبحث تلاش می شود تا نشان داده شود که نتیجه به طور بایسته و ضروری از مجموعه ای از پیش فرض ها و یا فرضیه ها بدست می آید. اصولا اساسی ترین و اعتماد پذیر ترین شکل استدلال، استدلال قیاسی است چراکه نتیجه دهی قیاس همواره یقینی است. همچنین در تعریف قیاس مرکب آمده است: قیاس مرکب به معنای یک سلسله قیاس های متوالی مرتبط با هم با نتایج مختلف برای رسیدن به مطلوب است. به نحوی که نتیجه هر قیاس در قیاس بعدی مقدمه واقع شود.  
در علم ریاضی در شاخه هندسه مبحث دیگری وجود دارد بنام قضیه تالس (اندیشمند یونانی که در سده ۶ پیش از میلاد میزیسته). قضیه تالس این مطلب را بیان می کند که اگر نقاط الف و ب و ج نقاط روی یک دایره باشند و خط الف ج قطر دایره باشد آنگاه زاویه الف ب ج یک زاویه قائمه خواهد بود.
از آنجایی که در دولت لیبرال دوازدهم تنها دستاوردی که مشاهده می شود و انتظار می رود حرکت در جهت تحقق برنامه راهبردی آمریکا برای سقوط جمهوری اسلامی ایران و تجزیه کشور می باشد. لذا لزوم تشکیل/حمایت و توسعه دولت در سایه بوضوح احساس می شود. نهادهای امنیتی بخصوص حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای حفظ امنیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور باید با تشکیل واحد رصد، کنترل و جلوگیری از اقدامات دولت لیبرال و اعوان و انصارش، دست آمریکا و رژیم صهیونیستی را از مناسبات داخلی کشور کوتاه نماید. بر شورای نگهبان نیز تکلیف خواهد بود برای حفظ امنیت نظام اسلامی کلیه اصلاح طلبان، لیبرالها و افرادی که با عملکردشان ظن عامل بودن را تقویت کرده اند را در انتخابات آتی مجلس رد صلاحیت نموده و به فرزند فلان آیت الله و یادگار بهمان یار امام روح الله (ره) برای تایید صلاحیت اکتفا ننماید. در صورت مهار نشدن دولت روحانی و محدود نشدن فضای فعالیت عوامل صهیونیست باید شاهد حوادثی همانند فتنه ۸۸ و دی ماه ۹۶ باشیم. ضمن اینکه پروژه سه دوره ای دشمن برای سرنگونی نرم در سال ۹۸ دور سوم و نهایی خود را به سرانجام خواهد رساند. بدون حضور لیبرال ها در مجلس و مصادر اجرایی کشور و پست های کلیدی، افرادی نظیر جان بولتن و برایان هوک هیچگاه نمی توانستند اینچنین با اطمینان از کشیدن شیره ایرانیان و گسترش اعتراضات خیابانی سخن به میان بیاورند.
با تصفیه درونی ضمن با ثبات سازی کشور در حوزه های اقتصادی، مدیریتی و سیاسی می توان از مکاتب چهارگانه مقدم امنیتی (مکاتب آسیب محور، تهدید محور، فرصت محور و موقعیت محور) در شرایط مختلف داخلی بهره برد. مادامی که کشور در امور داخلی تقویت نشده و اختلاس ها و دزدی ها توسط عوامل دشمن برای ضربه زدن به اقتصاد کشور ادامه یابد؛ نمی توان قدرت منطقه ای را تثبیت نمود. از آنجایی که دشمن توانایی مقابله سخت با ایران را در منطقه ندارد، لذا به مقابله ویروسی روی آورده و با بیمار کردن کشور توسط عوامل خود در پست های مدیریتی و تصمیم گیری و فشار از بیرون با تحریم ها در زمانی که دولت لیبرال در نابودی اقتصاد کشور موفق بوده است، در تلاش است تا فروپاشی نظام از درون را تحقق بخشد.
حرکت دوم که لزوم اجرایی آن بیش از پیش احساس می شود از سر گرفتن غنی سازی اورانیوم می باشد. بدیهیست غنی سازی اورانیوم در راستای به گردش انداختن تاسیسات هسته ای کشور گام مهمی در جهت اقتدار ایران در منطقه می باشد. از طرفی اعلام ضرب الاجل برای آمریکا و اروپا برای از سرگیری غنی سازی اورانیوم می تواند گام مهمی در فشار اروپا به آمریکا برای بازگشت به برجام و رفع تحریم ها باشد. ضمن اینکه حمایت از حوثی های یمن علی الخصوص حمایت لجستیکی می تواند نقش عربستان سعودی در مثلث عبری عربی غربی را به چالش بکشد.
با تهدید صوری دکتر روحانی در دیدار با جمعی از ایرانیان مقیم سوئیس در روز ۱۱ تیرماه سال جاری با جمله « معنی ندارد نفت ایران صادر نشود و نفت منطقه صادر شود » کشورهای منطقه و غربی واکنش بسیار ضعیفی نسبت به این تهدید صوری نشان دادند. لذا برای اثبات اقتدار ایران در منطقه ضمن اقدام برای نابودی مخازن و چاه های نفتی سعودی از طریق حوثی های یمن، از نقش استراتژیک خلیج عقبه که مرز آبی مشترک بین کشورهای عربستان، اردن، مصر و رژیم صهیونیستی است و بهترین راه برای انتقال نفت از عربستان به غرب از طریق کانال سوئز می باشد نباید غافل شد. لذا با تشکیل هسته های شیعی و یا نفوذ پایگاهی در مناطق توریستی طابا (منطقه توریستی – مرزی مصر با اسرائیل)، نویبع، دهب و شرم الشیخ در مصر می توان خلیج عقبه را زیر نظر گرفت و تحرکات احتمالی دشمن را رصد نمود. تحریم های نفتی آمریکا علیه ایران را باید تبدیل به فاجعه نفتی در جهان نمود و آمریکا را عامل این فاجعه معرفی نمود. این حرکت با اثبات عبارت «آمریکا دشمن امنیت ملی در جهان است»، می تواند مقدمه ای بر پایان هژمونی آمریکا بر جهان باشد.
حرکت سوم بازی با اپوزیسیون اعم از سلطنت طلبان موافق و مخالف رضا پهلوی، منافقین و سایر گروههای ضد انقلاب در زمین خودشان و با توپ و بازی بازیکنان خودشان می باشد. هدف از این بازی باید بی اعتبار کردن پهلوی و جلوگیری از تطهیر خاندان فاسد پهلوی در داخل کشور، افزایش نفرت از منافقین و به سخره گرفتن و کم اهمیت جلوه دادن افرادی همچون امیرعباس فخرآور می باشد. ضمن اینکه باید تلاش بشود تا رسانه های بیگانه اعم از تلویزیونهای منوتو، ایران اینترنشنال، بی بی سی، صدای آمریکا و سایر رسانه های فارسی زبان در این بازی درگیر شده و وظیفه  حمایت از بازیکنان را این رسانه ها به عهده بگیرند. از آنجایی که اپوزیسیون خارج نشین همانند لیبرال ها نقش دست آمریکا و صهیونیست رو بازی می کنند، با ایجاد اشتغال مرگ سیاسی می توان دست بیرونی دشمن را از طریق دچار شدن به بیماری جمود نعشی و فکری به حاشیه راند و نابودی را برایش رقم زد.  
جدا سازی حکومت و مردم توسط آمریکا حاصل اطلاعات غلطی می باشد که توسط منافقین به دولت ترامپ داده شده است. چراکه از دیدگاه منافقین مردم ایران تنها اعضا و هواداران این گروهک تروریستی می باشند و مردمی که در ایران زندگی می کنند در باور منافقین همگی ماموران وزارت اطلاعات و مزدوران جمهوری اسلامی هستند و مستحق مجازات و مرگ. از این روست که مایک پومپئو وزیر خارجه دولت ترامپ در ۱۴ آبان در توییتی نوشت که ما حکومت ایران را هدف قرار داده ایم نه مردم ایران را. این در حالیست که این مردم ایران هستند که در انتخابات های مختلف اعضای حکومت را تعیین می کنند. تمامی تلاشهای دولت آمریکا بر علیه ایران حول همین محور می چرخد. به تحقیق می توان گفت که گزینه های روی میزی که آمریکایی ها مدام از آنها صحبت می کنند بلوفی بیش نیست و تحریم های اخیر و تحریم های شدید تری که در راه است آخرین تیر ترکش استکبار برای قبولاندن هژمونی یهود توسط آمریکا می باشد. این اطلاعات اشتباه باعث طراحی اشتباه استراتژی شده است. با ایجاد اعتراضات پراکنده در برخی شهرهای کشور دستان داخلی و خارجی آمریکا نتوانستند برنامه انقلاب های رنگی را در ایران پیاده کنند. از این روست که با انتخاب رنگ فیروزه ای توسط رضا پهلوی رنگی جدید در انقلابهای رنگی ایجاد کردند. اگرچه درصد موفقیت انقلاب فیروزه ای بسیار پایین و تقریبا غیرممکن است، اما می تواند دریچه ای جدید را به روی براندازان باز کند. ضمن اینکه مریم رجوی نیز در مصاحبه های اخیر و در همایش سالیانه منافقین از همین رنگ برای پوشش خود استفاده نموده است. این یک رنگی دو دشمن دیرینه نمی تواند اتفاقی باشد. لذا با ایجاد خوراک فکری و درگیری در بین اقشار مختلف اپوزیسیون خارج نشین و ایجاد رعب و وحشت، ترور شخصیتی در درجه اول و حذف فیزیکی در درجه دوم در میان فعالینی که می توانند برای امنیت ملی خطری ایجاد کنند، راهکاری مناسب در برخورد با اپوزیسیون برانداز فعال و اثرگذار می باشد.
با استفاده ابزاری از تجزیه طلبی و نفوذ در رده های بالای گروهک های تجزیه طلب می توان ضمن کنترل این گروهها از برنامه های دشمن در خصوص تجزیه کشور و یا عملیات های تروریستی گروهک هایی همچون الاحوازی، احزاب کرد و بلوچ مطلع و اقدام عملی را در این خصوص انجام داد. اگر چه حوادثی همچون مسئله پاریس و دانمارک نباید اتفاق می افتاد اما در صورت صحت این دو عملیات لو رفته، می توان عملیات های بعدی را بهتر و بدون نقص اطلاعاتی – عملیاتی طراحی و اجرا نمود.
برای برون رفت از بحران اقتصادی و تبیین اقتدار ملی در سطح منطقه و بین المللی نباید از موضع ضعف با دشمن برخورد نمود. تجربه اثبات نموده هر گاه ایران با مدیریت جهادی و مدیریتی مبتنی بر اعتقاد و التزام به ولایت فقیه و عدالت علی (ع) اداره شده است، آمریکا و متحدانش فقط تهدید کرده اند. تهدیدهای آمریکا زمانی عملیاتی شده است که دولتی غیرمستقیم دست نشانده (از طریق برهان خلف – اثبات بد بودن گزینه مقابل فرد مورد نظر توسط تبلیغات رسانه ای رسانه های فارسی زبان دشمن) قدرت اجرایی کشور را به دست گرفته است. لذا برای برون رفت از چاهی که  آمریکا برای ایران حفر کرده است باید ابتدا بالاتر از سطح زمین حرکت نمود و سپس یا از چاه دور شد و یا چاه را پر کرد به گونه ای که چاه هم سطح زمین بشود.
با استناد به قضیه تالس اگر در دایره اقتدار سه گزینه سیاست، اقتصاد و امنیت نقاطی روی دایره باشند و اقتصاد و سیاست در این اقتدار مدور به هم متصل باشند، آنگاه با اتصال امنیت با هر دو آنها، امنیت عمود بر سیاست و اقتصاد خواهد بود. پس خواهیم داشت: امنیت – سیاست عمود است بر امنیت – اقتصاد. این در حالیست که مجموع میزان امنیت سیاسی و امنیت اقتصادی برابر است با سیاست اقتصادی و یا بالعکس اقتصاد سیاسی. این خود بیانگر این است که روابط در  حوزه سیاست می بایست امن بوده و امنیت اقتصادی را تضمین نماید.
همچنین روابط در حوزه اقتصاد می بایست امن بوده و امنیت سیاسی را تضمین نماید. در سایه امنیت سیاسی و اقتصادی است که سیاست اقتصادی/اقتصاد سیاسی کارآمدی خود را در جامعه ثبات می بخشد و باعث حذف دغدغه های اقتصادی از سطح جامعه می شود. به همین منظور نیاز به برنامه ای مدون در اقتصاد سیاسی و همچنین سیاست اقتصادی در حوزه های تجارت و صنعت به طور اعم و تولید داخلی و صادرات به طور اخص می باشد تا این دو حوزه را در مسیر رشد قرار دهد. بدیهیست در دو وجه اقتصاد سیاسی و سیاست اقتصادی در زمینه تولیدات داخلی با برنامه های چشم انداز ۲ و ۵ و ۱۰ ساله و با تلاش و کوشش ملی می توان کشور را در برابر تحریم های آمریکا بیمه نمود.
هر آینه پایان اقتدار و فروپاشی آمریکا نزدیک است.
و من الله التوفیق
منتشر شده در تارنمای اندیشکده یاسین در تاریخ ۱ آذر ۱۳۹۷

۱۳۹۷ مهر ۱۵, یکشنبه

جنگ احزاب گذرگاه اقتدار

بسمه تعالی

غزوه احزاب یا خندق در ۱۷ شوال سال پنجم هجری مطابق با سال ۶۲۷ میلادی در یثرب (مدینه فعلی) میان سپاهیان اسلام و کفار قریش به رهبری ابوسفیان در گرفت. این جنگ به تحریک قبیله یهودی بنی نضیر صورت گرفت و با تلاش این قبیله و قبیله یهودی بنی وائل کفار مکه را بر علیه اسلام نوپا بسیج نموده و توانستند موافقت ابوسفیان برای جنگ با سپاه اسلام را بدست آورند. با وجود لشکر کشی کفار و مشرکان و یهودیان جنگ احزاب به نفع مسلمانان خاتمه یافت و دشمنان اسلام شکست سختی را متحمل شدند.
عوامل پیروزی مسلمانان را می توان اینگونه بیان نمود:
 حفر خندق به منظور جلوگیری از پیشروی ارتش کفار-۱
تضعیف روحیه لشکر دشمن با کشته شدن قدرتمندترین جنگجوی عرب عمرو بن عبدود به دست حضرت علی علیه اسلام-۲
۳- سیاست نعیم ابن مسعود در تفرقه افکنی بین قبایل هم پیمان با کفار و همچنین بین قبایل و کفار قریش
۴- در شبی سرد و زمستانی، چنان طوفان شدیدی به پاخاست که هیچ خیمه و آتش و دیگی را برای کفار برجا نگذاشت. قرآن نیز در آیه ۹ سوره مبارکه احزاب از آن چنین یاد می کند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا ﴿۹﴾
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد نعمت‏ خدا را بر خود به ياد آريد آنگاه كه لشكرهايى به سوى شما [در]آمدند پس بر سر آنان تندبادى و لشكرهايى كه آنها را نمى‏ ديديد فرستاديم و خدا به آنچه مى ‏كنيد همواره بيناست (۹)
مقام معظم رهبری در دیدار با دانشجویان در ماه مبارک رمضان سال ۱۳۹۵ فرمودند:  «در سوره‌ی احزاب مشاهده می‌کنید: «وَلَمّا رَأَی المؤمِنونَ الأَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا الله وَرَسوله وَصَدَقَ الله وَرَسوله وَما زادَهم إِلّا إیمانًا وَتَسلیمًا». قضیه‌ی احزاب قضیه‌ی مهمی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهه‌ی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه‌سازی بکنیم، می‌شود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده می‌کنید دیگر، همه‌ی دنیاپرستان و قدرت‌طلبان و جنایتکاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند و حمله هم کرده‌اند و دارند از همه‌ی جوانب حمله هم می‌کنند، عین همین قضیه در جنگ احزاب اتفاق افتاد.»
فاکتورهایی که موجب پیروزی جنگ خندق شد را باید امروز در زندگی سیاسی و اجتماعی در سطوح مختلف لشکری و کشوری به کار بگیریم. این فاکتورها عبارت اند از: ۱- نوآوری و خلاقیت ۲- جلوگیری از نفوذ و بازداری از اندیشه نفوذ ۳- نابودی محور قدرت ظلم و محور حمایت از دشمن ۴- داشتن روحیه و انگیزه و انتقال آن به نیروها ۵- حضور ولایت باعث ایجاد قوت قلب و اعتماد به نفس در میان نیروها خواهد شد ۶- سیاست تفرقه افکنی و تضعیف دشمنان از طریق ایجاد دشمنی در بین هم پیمانان، سران و نیروهای دشمن با خود و با متحدان خود.
با توجه به تشبیه شرایط امروز ایران با جنگ احزاب در صدر اسلام توسط مقام معظم رهبری و بررسی شرایط روز انقلاب اسلامی و مقایسه آن با اتفاقات پیش از جنگ احزاب و با استناد به سخنان ولایت امر مسلمین، می توان تحرکات دشمن را اینگونه بیان نمود:
۱- جایگزینی ایران بجای رژیم صهیونیستی در منطقه در مبحث جنایت و ترور و دشمنی با انسانیت
۲- حمایت از گروهک های تروریستی و تجزیه طلب و برنامه ریزی و اجرای عملیاتهای تروریستی در کشور
۳- عملیات های روانی بر علیه مردم ایران از طریق ایجاد سرخوردگی و احساس نفرت از کشور و ملیت خود با تبلیغات منفی بر علیه ایران و تلاش برای مسکوت گذاشتن دستاوردهای علمی – فرهنگی – نظامی جمهوری اسلامی ایران در جهان.
۴- تبلیغات منفی از طریق نفوذی هایی که در سمت های مدیر ارشد، نماینده مجلس و وزیر مشغول خدمت به نظام سلطه می باشند با سوء مدیریت عامدانه و اذعان عدم توانایی در تولیدات داخلی و تنها راه بهبود را بردگی نظام سلطه دانستن
۵- تلاش برای ایران هراسی در سطح جهان بالاخص در منظقه خاور میانه
۶- تلاش برای ایجاد جنگ های چریکی داخلی از طریق حمایت راهبردی و لجستیکی منافقین و نیروهای تجزیه طلب
۷- وارد آوردن ضربات اقتصادی از طریق عوامل خود در پستهای حساس تصمیم گیری و اجرایی
۸- تلاش برای از هم گسستن خانواده و کاهش جمعیت کشور از طریق تبلیغات گسترده توسط سلبریتی ها و همچنین سریالهای ماهواره ای که به سفارش دشمنان ایران ساخته، دوبله و پخش می شوند
۹- تلاش برای ایجاد قحطی در کشور از طریق ایجاد تحریمها و نابودی عامدانه منابع طبیعی کشور از طریق طیف لیبرال کشور و پروژه هایی همانند هارپ
همانگونه که اشاره شد دشمن در صدد نابودی ایران با بهانه ها و دستآویزهای مختلف می باشد. در این برهه باید با طراحی برنامه های راهبردی به گونه ای عمل نمود که نتیجه عملکرد ما باعث شود که دشمن ضمن به رسمیت شناختن حقوق ایران، زیر بار فشار انعکاس دشمنی خود با ایران زمین گیر شود.
برای طراحی برنامه های راهبردی باید به دو نکته توجه خاصی نمود: اول تبیین و تدوین برنامه های راهبردی در مکتب آسیب محور در داخل کشور و دوم استفاده از مکتب متاخر کپنهاگ در حوزه خارجی
در جنگ احزاب یکی از عوامل پیروزی ایجاد خندق بود برای جلوگیری از ورود کفار به شهر. با تاسی به این مهم و با تامل در رفتار دشمن در خصوص ایران لازم است که در مکتب آسیب محور خندقهایی حفر گردد:
۱- خندق نظامی ۲- خندق سیاسی ۳- خندق اقتصادی ۴- خندق انرژی ۵- خندق سلامت ۶- خندق فرهنگی ۷- خندق دینی ۸- خندق امنیت ملی ۹- خندق سایبری ۱۰- خندق علم و فن آوری
وسعت خندقها باید به گونه ای باشد که هیچ نیروی داخلی (نفوذی) و خارجی نتوانند خدشه ای در آن ایجاد کنند.
لازم است که از خندقها محافظت به عمل آید تا در صورت تکرار جنگ احد بتوان از خندقها در برابر دشمن دفاع نمود.
مدیریت خندقها باید به گونه باشد که نیروهای عامل با کمترین امکانات و در کمترین زمان ممکن بیشترین بازدهی را داشته باشند.
برای تحکیم و دوام خندق ها لازم است هماهنگی منسجمی بین خندقها وجود داشته باشد. این هماهنگی باید در قالب ستاد هماهنگی و نظارت بر عملکرد مدیران و نیروهای خندق ها ایجاد شود تا دست اندرکاران با یک هدف و با یک انگیزه و به یک اندازه در ایجاد و ثبات اهداف دفاعی کشور گام بردارند.
در ایجاد و حفر خندق ها نیاز است تا با استفاده از نوآوری و خلاقیت خندق ها را توسعه داده تا ضمن بهبود و نهایتا برطرف نمودن ایرادات و اشکالات خندق ها و بخشیدن عمر ابدی به آنها، از آن بعنوان سلاحی برای زمین گیر نمودن و متعاقب آن نابودی دشمن استفاده شود.
یکی از مسائلی که ایران از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون با آن دست به گریبان بوده است مسئله نفوذی ها می باشد. نفوذی صرفا به عنوان جاسوس شناخته نمی شود؛ هر گونه تلاشی برای عدم موفقیت ایران در عرصه های داخلی و بین المللی در جهت معرفی ایران بعنوان کشوری صلح طلب و پیشرفته را می توان در حوزه نفوذ تعریف نمود. لذا برای ریشه کن کردن نفوذ و از بین بردن ایدئولوژی نفوذ باید دست عوامل بازدارنده پیشرفت کشور در زمینه های مختلف از پست های مدیریتی و اجرایی کوتاه شده و افرادی با صلاحیت جایگزین آنها شوند.
در تاریخ جنگ احزاب می خوانیم پس از کشته شدن عمرو بن عبدود سپاهیان قریش کلیه امیدهای لشکریان کفر از بین رفت. این بدان معناست که عمرو بن عبدود محور قدرت و عامل اصلی حمایت از احزاب بود که به دست مولای متقیان حضرت علی (ع) کشته شد. نقش عمرو بن عبدود در لشکر احزاب به اندازه ای مهم و کلیدی بود که پس از کشته شدنش رسول خدا چنین فرمودند: « با کشته شدن عمرو خانه ای از خانه های مشرکان نماند، مگر اینکه ذلتی در آن داخل شد؛ و خانه ای از خانه های مسلمین نماند مگر اینکه عزتی در آن وارد گردید ». به تعبیر دیگر عمرو بن عبدود محور قدرت و عمود لشکر احزاب بود که با مرگش خیمه لشکرها فرو ریخت. اما در عصر حاضر باید خندق ها به گونه ای با ثبات بشوند که تحریمهای آمریکا باعث از هم گسستگی سیاست بین المللی آمریکا و متحدانش شده و انزوا و نابودی آمریکا را به همراه داشته باشد. اینگونه می توان دستان یهود را از حکومت جهانی قطع نمود.
یکی از نکات دیگری که بسیار حائز اهمیت است مسئله انگیزه دادن به نیروهای خودی می باشد. تنها حضور پررنگ ولایت فقیه باعث ایجاد قوت قلب و اعتماد به نفس در میان نیروها خواهد شد و با توان بیشتری در عرصه های ۹ گانه محوری که در بالا عنوان شد گام برمی دارند.
مسئله دیگر سیاست تفرقه افکنی در میان دشمن و متحدانش می باشد. در جنگ احزاب این مهم بر عهده نعیم بن مسعود  گذارده شده بود و امروز توافق هسته ای ۱+۵ شروع این تفرقه افکنی بین دشمنان بود. لذا واجب است که در خندق سیاسی مسئله سپرسازی از اروپا در برابر هجمه های آمریکا تقویت شود. مأیوس کردن دشمنان از یکدیگر و تلاش برای کشیدن دیوار بی اعتمادی در میان عناصر و دولتهای همگام با آمریکا می تواند ما را در رسیدن به هدف یاری کند.
پس از اجرا و تحکیم مکتب آسیب محور در داخل کشور، با اجرایی نمودن مکتب متاخر کپنهاگ در خارج از مرزهای جغرافیایی می توان دشمن را به زانو درآورد. با این باور که صادر کردن نفت از منطقه توسط کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس اقدام علیه امنیت ملی محسوب می شود؛ با جلوگیری از صادرات نفت کشورهای منطقه می توان اقتصاد دنیا را به چالش کشید.
هدف باید رسیدن به این کلام پیامبر (ص)  باشد که پس از جنگ احزاب فرمودند: « اکنون دیگر ما با آنها می جنگیم و قدرت جنگ با ما را نخواهند داشت »
و من الله التوفیق
منتشر شده در تارنمای اندیشکده یاسین در تاریخ ۱۵ مهر ۱۳۹۷

۱۳۹۷ شهریور ۱۴, چهارشنبه

طرح سقوط دلار

بسمه تعالی



جیمز ریکاردز استراتژیست اقتصاد آمریکا در نشستی در سال ۲۰۱۲ درباره هدف آمریکا برای تغییر رژیم ایران گفت: بهترین راه بی ثبات سازی استفاده از افزایش تورم است. تغییر رژیم اسم همین بازی است که در ایران در حال اجرا است. هیچ کس جنگ را دوست ندارد، اما می توانیم کاری کنیم که گروه دیگری در ایران به قدرت برسند و مسئله هسته ای را از طریق دیگری حل کنیم. این جنگ مالی است که از ۲۰۰۹ علیه ایران شروع کردیم و نتیجه آن را بزودی می بینیم! 
لازم است برای روشن شدن مطلب ابتدا تعریفی از جنگ ارزی داشته باشیم تا بتوانیم با استناد به این تعریف پیشنهاد های خود را تبیین کنیم.
جنگ ارزی چیست؟
به کاهش رقابتی ارزش پول جنگ ارزی گفته می شود. این کاهش می تواند برای افزایش صادرات توسط خود دولت انجام شود. همچنین می تواند کاهش ارزش پول و افزایش تورم ناشی از این کاهش موجبات نارضایتی مردم را فراهم آورد. 
کشورهایی که درگیر جنگ ارزی هستند همواره در تلاشند تا مانع افزایش ارزش پول خود شده تا بتوانند اقلام صادراتی خود را با نرخی پایین صادر کرده و بازارهای جهان را در دست بگیرند. همچنین این کاهش ارزش پول می تواند واردات کالا را دشوار کند. از این جهت که برای واردات باید مبالغ بیشتری را بپردازند. لذا برای جلوگیری از واردات تولید داخلی خود را در دو وجه کمی و کیفی برای مصارف داخلی افزایش داده و در مواردی به خودکفایی برسند. 
دلیل ضعف ارزش پول یک کشور در برابر کشورهای دیگر علاوه بر قدرت اقتصادی، تابع عوامل متعدد دیگری است. در اصل، ارزش پول یک کشور در نهایت تابع دریافت‌های ارزی آن کشور (شامل ارز ناشی از صادرات، سرمایه‌گذاری خارجی، کمک مالی) در مقایسه با پرداخت‌های ارزی (واردات، سرمایه‌گذاری در خارج، هزینه اقدامات سیاسی و نظامی در خارج و کمک به کشورهای دیگر) باید باشد.
اگر پرداخت‌های ارزی بیش از دریافت‌ها باشد، نرخ ارز خارجی افزایش می‌یابد. همچنین اگر تقاضا برای ارزی بیشتر باشد بر ارزش آن افزوده خواهد شد.
عامل دیگر در این زمینه، نرخ تورم داخلی است. تورم به معنی کاهش ارزش پول ملی یک کشور است که قاعدتا بر ارزش نسبی آن در برابر ارزهای دیگر تاثیر می‌گذارد. دولتهایی که نتوانند نرخ تورم را ثابت نگهدارند و یا نرخ تورم را افزایش دهند خود به کاهش ارزش پول ملی خود دامن زده اند. 
علاوه بر عناصر اقتصادی، عوامل دیگری نیز بر نرخ برابری پول یک کشور تاثیر می‌گذارد. یکی از این عوامل، نگرش دولت در قبال نرخ ارز خارجی است. همچنین باور مسئولان و دولتمردان به کشورها نادیده گرفتن توان اقتصادی خود و اعتماد به پول بیگانه و انجام معاملات با آن پول باعث کاهش ارزش پول ملی خواهد شد. 
کاهش ارزش ریال در برابر دلار آمریکا با هدف ایجاد نارضایتی عمومی برای ایجاد اغتشاش و فتنه همانند سال ۸۸ می باشد. با این تفاوت که دولت ایران هموار کننده مسیر اهداف آمریکا در داخل کشور می باشد. 
یکی از فرصت های کاهش ارزش پول افزایش صادرات می باشد. دولت دوازدهم با تعطیل نمودن کارخانه های کشور یکی پس از دیگری و حذف تولید ملی ضمن جلوگیری از تولید برای افزایش صادرات، در تلاش است تا اقتصاد ایران را تک محصولی کرده و با افزایش تورم و کاهش ارزش پول کشور ضمن افزایش نرخ بیکاری، موجبات نارضایتی عمومی را فراهم آورد. کاهش ارزش پول منهای افزایش تولیدات داخلی به جهت افزایش صادرات و رونق بخشیدن به معاملات تجاری با جهان برابر است با تورم و افزایش نرخ کالاهای اساسی و سخت کردن معیشت مردم. بدیهی است مردمی که چیزی برای از دست دادن نداشته باشند و به سختی روزگار بگذرانند به مثابه منبع باروتی هستند که با کوچکترین جرقه آتش گرفته و اطراف خود را ویران می نمایند. 
درخصوص افزایش نرخ ارز باید گفت اگر پرداخت های ارزی بیش از دریافت باشد، نرخ ارز خارجی بالاتر رفته و متعاقب آن نرخ ارز داخلی کاهش می یابد. به تحقیق می توان گفت که یکی از عواملی که باعث بالارفتن نرخ ارز در کشور شده است واردات بی رویه کالاهای لوکس و کاهش تولید و صادرات در دو دولت یازده و دوازدهم می باشد. 
برای برون رفت از این معضل اقتصادی و کاهش نرخ دلار در داخل کشور می توان گزینه های زیر را عملیاتی نمود:
۱- کاهش استراتژیک نرخ دلار در داخل کشور به پایین ترین رقم ممکن. با کاهش ارزش دلار در داخل کشور می توان از نوسانات کاذب ارزی که اثری مستقیم بر تورم و افزایش قیمتها دارد جلوگیری نمود.
۲- همانگونه که رهبر معظم انقلاب نیز بارها تاکید کردند حذف دلار از معاملات تجاری ایران 
۳- دلار آمریکا نقش موثری در اقتصاد ایران بازی می کند. از این رو این نقش باید در پروسه ای کوتاه مدت از بین برود و پایه های اقتصاد کشور از دلار آمریکا به صادرات غیر نفتی تغییر مسیر دهد.
۴- تاسیس بانکهای تجاری دو یا چندجانبه جهت معامله با طرف تجاری با واحد پول همان کشور
۵- با توجه به سیاست اقتصادی ترامپ می توان کشورهایی که با آمریکا زاویه دار شده اند را بر علیه آمریکا سازماندهی نمود و با طراحی های استراتژیک کشورهایی نظیر ترکیه را با خود همراه نماییم. بدیهی است که اقتصاد آمریکا را می توان به سمت سرازیری سقوط سوق داد. تنها باید نقش های هر کدام از کشورها تعریف شده باشد.
۶- افزایش تولیدات داخلی مطابق با استاندارد های جهانی و بازگشایی کارخانه های تعطیل شده می تواند درصد معاملات غیرنفتی کشور را افزایش دهد. تنها از این طریق است که می توان از کاهش ارزش ریال در جنگ ارزی بهره برداری نمود. 
۷- افزایش پول در سطح جامعه به جهت افزایش توان خرید مردم و تلاش برای ثابت نگهداشتن قیمتها. 
۸- جمع آوری دلار از سطح جامعه و انتقال آن به صندوق ذخیره ارزی کشور.
بدیهیست با بررسی و مطالعه اثرات کاهش نرخ دلار در داخل کشور در سطح بین المللی، می توان از نحوه اندیشه دشمن برای تقویت طرح شکست دلار بهره برداری نمود. 
تا مادامی که پول دشمن در کشور در جایگاه پایه های اقتصادی می باشد، ایجاد تورم کاذب و نوسانات کاذب اقتصادی و متعاقب آن سیاسی اجتناب ناپذیر است. دلار ابزاری در دستان آمریکا برای سخت کردن معیشت مردم با هدف ایجاد اعتراضات خیابانی و تبدیل آن به اغتشاش و در نهایت سوریه کردن به دست عوامل منافقین در داخل کشور است. برای مقابله با توطئه های دشمن باید ابزار توطئه از دشمن گرفته شود. ضمن اینکه ایران باید برای دفاع ابزاری ساده تر و در عین حال پیچیده تر طراحی کرده تا بتوان به استثمار انسانیت توسط یهود و به دست آمریکا برای همیشه پایان داد. ان شاءالله

و من الله التوفیق


منتشر شده در تارنمای  اندیشکده یاسین در روز سه شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۷

۱۳۹۷ مرداد ۲۸, یکشنبه

طرح فروپاشی ایران

بسمه تعالی


یهود برای تحقق حکومت بر جهان توسط آمریکا همواره در تلاش و تکاپو می باشد. برای تحقق این هدف یهود باید خود و یا توسط عوامل خود سه محور و کانون مهم را در اختیار بگیرد:
الف – حاکمیت بر منابع انرژی جهان بویژه نفت و گاز
ب- در اختیار گرفتن جریانهای مالی جهان و حاکمیت بر مکانیزم گردش پول
ج – تسلط بر جریان اطلاع رسانی و رسانه های ارتباط جمعی برای سلطه بر افکار عمومی
از همین رو پس از جنگ جهانی دوم تلاش کرد تا تنها رقیب خود اتحاد جماهیر شوروی را از میان بردارد تا بتواند قدرت یهود را در جهان تثبیت نماید. اتحاد جماهیر شوروی در تاریخ چهارم یا پنجم دی ماه سال ۱۳۷۰ از هم فرو پاشید و نقشه جغرافیایی آن به صورت امروزی درآمد.
علل فروپاشی ابرقدرت شرق چه بود؟
اولین طرح برای مقابله با شوروی که شامل ۳ دوره ۵ ساله بود در اواسط دهه ۱۹۸۰ تصویب شد. این طرح شامل مفاد زیر بود:
۱- اجرای برنامه اول پنج ساله برای آماده سازی فضای داخلی شوروی برای فروپاشی
۲- اجرای برنامه دوم پنج ساله تحت عنوان « اصلاحات و دموکراتیزاسیون » با هدف فروپاشی، تجزیه سیاسی، تخریب پتانسیل های اقتصادی و تضعیف نقاط قوت شوروی
۳- اجرای برنامه سوم پنج ساله پس از پیروزی اصلاح طلبان با هدف تخریب توان نظامی، بی اعتبار کردن نیروهای مسلح، تسلط بر منابع انرژی، تغییر هویت فرهنگی، زمینه سازی برای فروپاشی روسیه و تحکیم زمینه های تسلط پایدار بر روسیه.
ضمن اینکه بنیاد هرتیچ طرحی را اواسط دهه ۸۰ میلادی به تصویب شورای امنیت ملی آمریکا می رساند که بر اساس آن سه مرحله برای فروپاشی شوروی در نظر گرفته شده بود:
الف – برنامه ریزی برای چیدن پیمان ورشو متشکل از کشورهای بلوک شرق بود که در مقابل پیمان آتلانتیک شمالی « ناتو » شکل گرفته بود.
ب – برنامه ریزی برای تجزیه جمهوری های ساحل بالتیک همانند اکراین، مولداوی از خاک شوروی
ج – جدا سازی جمهوری های آسیای میانه و سایر جمهوری ها از اتحاد جماهیر شوروی
د –  تقسیم روسیه به ۱۰ تا ۱۵ منطقه و ایالت جداگانه
اهم راهکارهایی که آمریکا در مرحله مقدماتی فروپاشی شوروی عملیاتی نمود عبارت اند از:
۱- استفاده از سلاح دروغ و تهمت برای فریب افکار عمومی شوروی
۲- استفاده از تکنیک تطمیع برای مزدور سازی و نفوذ در سطح مقامات بلندپایه شوروی
۳- برنامه ریزی برای نفوذ و تسلط بر رسانه های گروهی شوروی بویژه مطبوعات و نشریات
۴- سازماندهی یک ستون پنجم در سطح مقامات بلندپایه شوروی
۵- استفاده ابزاری از اصلاحات عوام فریب نظیر دموکراسی، آزادی، اصلاحات
۶- ایجاد چتر حمایتی قوی برای حمایت از عوامل خود و قانون شکنان در جهت تحقق منافع غرب و تضعیف نیروهای امنیتی و بی اعتبار نمودن دستگاههای قضایی
۷- تخریب اقتصاد از طریق ترویج ارتشاء، دزدی، اختلاس و … تحت پوشش فریبنده اقتصاد بازار آزاد
طرح های عنوان شده طرحهای مقدماتی برای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می باشد که عملیاتی شده و باعث شد که این کشور با استعفای میخائیل گورباچف در ۲۵ دسامبر سال ۱۹۹۱ رسما از هم بپاشید و به کشورهای کوچکتر تجزیه شود. اما آنچه که ما را نسبت به این اقدامات آمریکا حساس می کند، اجرای این طرح با اندکی تغییر در ایران می باشد که هدف اصلی آمریکا و متحدان عبری – عربی آمریکا تجزیه ایران در خلال حوادث پس از سرنگونی جمهوری اسلامی می باشد. آنچه که دولتمردان آمریکا همچون دونالد ترامپ، مایک پمپئو، جیمز ماتیس می گویند تلاش برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران در منطقه می باشد و در عین حال خواهان براندازی جمهوری اسلامی به دست اپوزیسیون برانداز هستند و از آنان حمایت می کنند. اگرچه ماجرای ۳۰۰ میلیون دلاری دریافت کمک آخرین فرزند مذکر آخرین خاندان سلطنتی ایران از محمد بن سلمان ولیعهد عربستان را می توان به قمار از پیش باخته عربستان تعبیر نمود اما بعد روانی این مسئله خونی تازه در رگهای اپوزیسیون سلطنت طلب جاری نمود. از آنجایی که آمریکا خود توان رویارویی با ایران را نداشته و بر روی دو عامل اپوزیسیون درون نظام و اپوزیسیون برانداز خارج از کشور سرمایه گذاری کرده است. لذا لازم است در خصوص مدل فروپاشی شوروی به اپوزیسیون درون نظام از دید اپوزیسیون برانداز نگریسته شود.
یکی از عواملی که می توان در آماده سازی مردم برای فروپاشی نظامی سیاسی و تمامیت ارضی شوروی مؤثر دانست اوضاع بد اقتصادی و اعتصابات و اعتراضات خیابانی مردم به وضع موجود پس از توافق با آمریکا بود. این مسئله در ایران با اعتراضات معلمان و پرستاران از سالهای ۹۳ – ۹۴ آغاز و از دی ماه ۹۶ تا کنون در قالب اغتشاش ادامه یافته است. همانگونه که در شوروی مردم بین کمونیست ها و اصلاح طلبان (عوامل فروپاشی شوروی) می بایستی یکی را انتخاب می کردند، در ایران نیز دشمن سعی نمود با ایجاد دودستگی مردم را در بین دوراهی اصولگرایی و اصلاح طلبی قرار دهد. لازم به ذکر است که آمریکا و متحدانش اصلاح طلبان (لیبرالها) را بعنوان نیروهای برانداز داخلی به رسمیت می شناسند. این دوراهی باعث شد که حوادث تیرماه ۷۸، حوادث پس از انتخابات ۸۸ و اغتشاشات ۹۶ و ۹۷ در کشور رقم بخورد و تا فروپاشی نظام پیش رود.
در مرحله دیگر طرح فروپاشی شوروی اجرای اصلاحات در بدنه دولت بود. این جریان توسط فرد دوم شوروی و در عین حال مخالف سرسخت گورباچف رئیس جمهور وقت شوروی، بوریس یلتسین هدایت می شد. رفتاری که نویسنده عنوان یلتسینیسم را به آن داده است را می توان عملیات نهایی فروپاشی شوروی دانست.
رفتار یلتسینیسم:
این رفتار را می توان در گزاره های زیر تعریف نمود:
۱- تلاش و تعجیل برای اصلاحات. اصلاحات در مدیریت سیاسی کشور می تواند در تلاش برای تغییر ساختار حکومتی کشور نیز تعریف شود.
۲- اعتماد و معامله با آمریکا
۳- انتظار کمک از آمریکا در قبال پیاده نمودن استراتژی های آمریکا در مدیریت سیاسی کشور
۴-   باور به حاکم بودن آمریکا در جهان و عملکرد برای جلب اعتماد ظاهری آمریکا به عبارتی دیگر گوش به فرمان آمریکا بودن
۵- باور به خودمختاری (در شوروی باور به استقلال جمهوری های شوروی) و در امتداد آن تجزیه کشور
۶- توهم خواندن تئوری توطئه برای منفعل نمودن افکار عمومی
این طرحها و برنامه های آمریکا برای فروپاشی ایران با اندکی تغییر در حال اجراست. آمریکا و سلطنت طلبان با حمایت مطلق از سید محمد خاتمی رئیس جمهور دولت اصلاحات و تبلیغاتی که بی شباهت با رقابت انتخاباتی ۹۶ هم  نبود در پیروزی وی در انتخابات ۲۲ خرداد ۷۶ سهم به سزایی داشتند. این حمایت تا پایان دوره ریاست جمهوری وی البته ادامه یافت. رهبر انقلاب در یک جلسه علنی در تاریخ ۱۳۷۹/۴/۱۹ با مسئولان و کارگزاران وقت نظام در طی سخنانی تفاوتهای بین ایران و شوروی را اینگونه بیان نمودند:
« تفاوت اوّل، تفاوت رئیس جمهور ما با آقای گورباچف است؛ گورباچف به مبانی مارکسیسم بی‌اعتقاد و دلباخته غرب بود؛ حرفهایی هم که می‌زد، حرفهای غربی ها بود؛ منتها با زبان روسی آنها را بیان می‌کرد؛ والّا شعارهای او هم غیر از شعارهای آنها نبود؛ او دلباخته آنها بود!
تفاوت دوم این است که اسلام، مارکسیسم نیست. مارکسیسم مورد قبول مردم شوروی هم نبود. بله، دینِ حزب کمونیست شوروی بود. حزب کمونیست شوروی متشکل از چند میلیون عضو در مقابل جمعیت نزدیک به سیصد میلیونی شوروی بود؛ شاید مثلاً ده میلیون، پانزده میلیون نفر عضو بودند. اعضای حزب کمونیست همیشه از امتیازاتی برخوردار بودند؛ بنابراین می‌توان حدس زد که در بین همان جمعیت هم آنچه برای آنها در درجه اول اهمیت قرار داشت، امتیازات بود؛ لذا مارکسیسم به عنوان یک دین برایشان مطرح نبود. اسلام، دین مردم و عشق مردم و ایمان مردم است. اسلام همان چیزی است که این ملت بزرگ برای خاطر آن، عزیزان و پاره‌های تن و جگرگوشه‌هایشان را به میدان فرستادند و وقتی جسد آغشته به خون آنها برگشت، برایشان گریه نکردند و خدا را شکر کردند!
سوم این که نظام اسلامی، نظام کمونیستی نیست؛ نظام اسلامی است؛ نظامی جوان و منعطف و پُرتلاش و مردمی است. در این‌جا مردم به مسئولان عشق می‌ورزند و رابطه‌شان، رابطه عاطفی است؛ نه فقط رابطه رأی دادن. در این‌جا وقتی یکی از مسئولان کسالتی پیدا کند، همه مردم کشور دستها را به دعا بلند می‌کنند که خدا او را شفا دهد؛ مثل این که برای بچه خودشان دعا می‌کنند!»
از زمانی که غرب رئیس دولت اصلاحات را بعنوان گورباچف ایران معرفی نمود تا امروز که رئیس دولت تدبیر و اعتدال را گورباچف و بعضا یلتسین ایران می داند، علاوه بر اینکه طیفی که سید محمد خاتمی و حسن روحانی آن را نمایندگی می کنند بعنوان طیف برانداز و طیفی که فروپاشی را محقق می کند معرفی می کند، آمریکا در جهت تسهیل طرح فروپاشی شوروی در ایران علاوه بر تغییراتی که در طرح داده است، تغییراتی نیز توسط عوامل خود که عمدتا یا از طیفی هستند که دو رئیس جمهور نامبرده آنرا نمایندگی می کنند و یا از طریق رسانه و شبکه های اجتماعی در فضای مجازی در داخل کشور. از عملیاتهایی که اپوزیسیون برانداز خارجی در فضای حقیقی و رسانه های ارتباط جمعی و همچنین شبکه های اجتماعی مجازی انجام می دهند میتوان به اسلام زدگی (چهارشنبه های سفید و تبلیغات برای آتش زدن قرآن و پرچم ایران توسط اپوزیسیون سلطنت طلب و چپ)،  تلاش برای تحریک اقوام ایرانی به جهت تلاش و مبارزه برای فدرالیسم و استقلال اقوامی همانند عرب اهوازی و یا کرد و بلوچ و آذری. (به همین منظور شورایی بنام شورای دموکراسی خواهان ایران متشکل از فعالان تجزیه طلب اقوام ایرانی با ابتکار جبهه دموکراتیک ایران به سرکردگی حشمت طبرزدی تشکیل شد و از جانب رسانه هایی همچون العربیه فارسی و و تلویزیون فارسی زبان سعودی ایران اینترنشنال حمایت خبری می شوند.)، تلاش برای فرهنگ زدگی و نفرت از ایرانی و یا مسلمان بودن، نفرت از مدیران و مسئولان کشوری و لشکری و … می باشد.
جریان اصلاحات با اشتباه محاسباتی غرب تغییرات اساسی در خود ایجاد کرد و باور خود را به جایی رساندند که برای اصلاح نظام ولایت فقیه و متعاقب آن کل نظام باید برچیده شود. این مهم را می توان در اظهارات مایکل لدین در خصوص نامه ۷۰ صفحه ای نیروهای برانداز داخلی به وضوح درک نمود. اکنون پس از گذشت ۹ سال از تلاش براندازان داخلی برای سرنگونی نظام، دولت اعتدال زمینه های بارگذاری کدهای طرح شوروی را از طریق جداسازی ارتباط مردم با مسئولین و برخورداری مسئولین و خانواده های آنها از امتیازات ویژه ای که مردم عادی از آنها برخوردار نیستند همانند اختصاص دلار دولتی، خرید عمده سکه، در دست گرفتن بازار ارز، وام های بدون بهره و بدون ضامن و بی بازگشت، واردات اجناس و کالاهای لوکس در راستای خروج نقدینگی از کشور، تعطیلی تولید داخلی به جهت افزایش نرخ بیکاری و متعاقب آن ایجاد نارضایتی های خیابانی توسط کارگران، بالا بردن سطح انتظارات مردم پس از توافق هسته ای موسوم به برجام و افزایش تورم و کاهش توان خرید مردم به جهت ایجاد نارضایتی و سازماندهی اعتراضات خیابانی، تلاش برای زیر سوال بردن توان نظامی کشور و معامله بر سر تولیدات دفاعی کشور با غرب به جهت خلع سلاح ایران و آماده سازی ایران برای حمله هوایی آمریکا و رژیم صهیونیستی به تاسیسات نظامی و عمرانی کشور با عنوان حمایت از مردم معترض ایران و … را فراهم نموده است. رئیس جمهور ایران همانند یلتسین نجات کشور را در تعامل با آمریکا می داند و تلاش نموده است تا با اعتماد به آمریکای غیرقابل اعتماد نظام را به سرنگونی و ایران را به تجزیه سوق دهد.
برای جلوگیری از ادامه بسترسازی برای سرنگونی نظام و تجزیه کشور صحبت از استعفا و یا عزل رئیس جمهور به میان آمد. همانگونه که در مطلب رمز فتنه ۹۸ عنوان شد پروژه ۲۰۲۰ که در کشور به فتنه ۹۸ معروف است نتیجه تحقیقات میدانی یک تیم زبده متشکل از پاتريک کلاوسون ، فرانسيس فوکویاما ، کنت تيمرمن ، ساموئل هانتينگتون و… تجزیه و تحلیل و بررسی های صورت گرفته در مراکز پژوهشی و تحقيقاتي ، که منجر به تدوین دکترینی در آمریکا برای براندازی جمهوری اسلامی ایران از طریق “جنگ نرم” شد؛ پروژه  ۳۰ ساله ای را با عنوان “پروژه  ۲۰۲۰ ” تهیه و در قالب سه پریود ۱۰ ساله برای سال های ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ در دستور کار خود قرار دادند. سال ۹۸ بعنوان سال نهایی پروژه ۲۰۲۰ پیش بینی شده است که در این سال با استناد به این پروژه عملیات رژیم چنج در ایران آغاز می شود. اعتراضات مردم معترض به گرانی و وضع معیشتی موجود در کشور جسته و گریخته در شهرهای مختلف کشور برگزار می شود. عزل رئیس جمهور در سال ۹۸ توسط مجلس شورای اسلامی می تواند آغازگر فتنه ۹۸ باشد. با یکی شدن معترضین به وضعیت معیشتی و لشکر کشی خیابانی براندازان داخلی (اصلاح طلبان و لیبرالها) و مسلح نمودن و همچنین کشته سازی فتنه عظیم ۹۸ شکل خواهد گرفت و احتمالا جنگی داخلی همانند سوریه گریبان ایران را خواهد گرفت.
برای مقابله با طرح فروپاشی ایران با الگوی فروپاشی شوروی می توان با نفوذ و مدیریت اپوزیسیون برانداز و تجزیه طلب و همچنین رصد و حذف فیزیکی عوامل منافقین در داخل و خارج کشور به نتایج مطلوبی دست یافت. اپوزیسیون برانداز داخلی نیز می تواند با رد صلاحیت اصلاح طلبان در انتخابات پیش رو و رصد اطلاعاتی آنان در حتی کوچکترین تحرکات آنان در زندگی خصوصی، کنترل این افراد را در دست گرفت.
حوزه امنیت را می توان به دو گروه امنیت درون و امنیت برون تقسیم نمود. این دو گروه که هریک به دیگری وابسته است را می توان از فاکتور امنیت ملی کشور مشتق نمود.
امنیت درونی و بیرونی را می توان به بخش های زیر تقسیم نمود:
آنچه که باعث فروپاشی شوروی شد وجود حفره های مانور در امنیت درونی بود. این در حالیست که شوروی دارای امنیت بیرونی بود. غرق شدن در امنیت بیرونی و غفلت از امنیت درونی باعث وجود حفره هایی شد که برای نمونه به تعدادی از آن حفره ها اشاره می شود:
حفره های ایجاد شده در امنیت درونی
۱- شوروی
۱-۱- تلاشهای برنامه ریزی شده برای نفی دستاوردهای گذشته، تبدیل شدن سفارتخانه های آمریکا و کشورهای غربی به ستاد اصلاح طلبان، تبلیغات وسیع برای توهم خواندن توطئه آمریکا توسط دموکراتها، اصلاح طلبان و رسانه های غربی برای دوست جلوه دادن آمریکا (امنیت سیاسی)
۱-۲- متلاشی کردن اقتصاد شوروی توسط کارشناسان آمریکایی به دست اصلاح طلبان، بی‌برنامگی و اعمال طرحهای احمقانه در مورد خصوصی سازی که توسط طرحهای غلطی که به دست آمریکایی ها دیکته می شد نهایتا به کاهش تولیدات صنعتی و افزایش بیکاری منجر شد؛ کشاندن شوروی به مسابقه تسلیحاتی که نتیجه آن هزینه های بسیار در دستیابی به فضا، فن آوری موشکی و سلاح های هسته ای با بازدهی تضعیف اقتصادی و معیشتی مردم و نیازمندی مردم به وسایل زندگی (امنیت اقتصادی)
۱-۳- تخریب فرهنگ و ارزشهای مردم شوروی و جایگزین شدن فرهنگ غرب و آمریکا؛ بی اعتبار شدن ارزشهای فرهنگی و تاریخی شوروی توسط مطبوعات و عناصر نفوذی؛ ترویج و اشاعه تقدم منافع فردی به منافع ملی؛ وارونه کردن حقایق و تلاش برای کور کردن درک اجتماعی و معرفی خائنین به عنوان قهرمان ملی و معرفی قهرمانان ملی با عنوان خائن؛ تلاش برای بی اعتبار نمودن ارتش و خنثی سازی دستگاههای امنیتی (امنیت اجتماعی)
۲- ایران
۲-۱- در ایجاد حفره امنیتی در امنیت سیاسی تلاش رسانه های فارسی زبان و همچنین برخی عناصر دشمن در داخل برای نفی دستاوردهای انقلاب از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون؛ تضعیف عامدانه دولت توسط دولتمردان اصلاح طلب و لیبرال و انتصاب آن به حکومت در سطح جامعه؛ تلاش برای جدا سازی مردم از مسئولین از طریق عملکرد نیروهای نفوذی در درون نظام و رانت خواری و ویژه خواری عامدانه و علنی دولتمردان و اعلام این رانت خواری و ویژه خواری و فساد اقتصادی از طریق شبکه های اجتماعی مجازی و رسانه های فارسی زبان وابسته به جهت تفکیک راه مردم و نظام برای زمینه سازی اعتراضات خیابانی و همراه کردن قشر پایین جامعه با معترضین را می توان نام برد. ایجاد حفره در امنیت سیاسی درونی استراتژی های نفرت علیه مسئولین و نفرت علیه نظام در دکترین آنفولانزای نیویورکی را نمایندگی می کند.
۲-۲- در ایجاد حفره در امنیت اقتصادی درونی می توان به تعطیلی تولیدات داخلی و عدم حمایت دولت از تولید داخلی و همزمان اختصاص ارز دولتی به واردات لوازم لوکس و اتومبیل های گران قیمت به جهت کاهش نقدینگی توسط عوامل دشمن در پست های حساس دولتی، سوق دادن کشور به اقتصاد تک محصولی و وابسته نمودن کشور به درآمد نفت به جهت ایجاد فشار اقتصادی با هدف صدامیزه کردن کشور (نفت در برابر غذا)، وابسته نمودن اقتصاد کشور به دلار آمریکا و عدم تلاش برای ایجاد بانک های تجاری دوطرفه به جهت باز گذاشتن دست ستاد جنگ اقتصادی دشمن برای کاهش ارزش ریال، دادن مجوزهای بی رویه به موسسات مالی – اعتباری به جهت جمع آوری پول نقد از سطح شهرها توسط این موسسات اشاره نمود.
۲-۳- دشمن حفره های بسیار زیادی در زمینه امنیت اجتماعی ایجاد نموده است. بخشی از این حفره ها بر اساس استراتژی های نفرت از مردم و نفرت از ایرانی بودن در دکترین آنفولانزای نیویورکی طراحی و اجرا شده است. به سخره گرفتن قومیت های ایرانی و توهین به آنها تحت عنوان طنز، ایجاد تبعیض فی مابین پایتخت نشینان و سایر شهرهای ایران بر اساس فراهم آوری تمامی امکانات رفاهی در تهران و عدم رسیدگی به شهرها و شهرستانهای کشور به بهانه های مختلف؛ تلاش برای تثبیت و تبیین شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران » از طریق اعتراض به حضور نظامی در خارج از مرزهای کشور؛ نوشتن سناریوهایی بر علیه قانون حجاب، امر به معروف و نهی از منکر و اجرا نمودن و انتشار آن در فضای مجازی به جهت ایجاد هرج و مرج و کاشت بذر نفرت از اسلام، جمهوری اسلامی و در نهایت ایران در جامعه
حفره های ایجاد شده در امنیت بیرونی
در شوروی
۱- کشیده شدن شوروی به جنگ سرد و حرکت در مسیر توسعه تک بعدی، ، دیکته کردن تجزیه طلبی و استقلال جمهوری های بالتیک از سوی آمریکا به یلتسین، افزایش فشارهای سیاسی – امنیتی از سوی آمریکا، کشاندن شوروی به مسابقه تسلیحاتی، برنامه ریزی و تلاش برای جدا سازی و تجزیه جمهوری های سواحل بالتیک همانند اکراین و مولداوی، تلاش برای جدا سازی سایر جمهوری های آسیای میانه و سایر جمهوری ها از شوروی  (امنیت سیاسی)
۲- هزینه های کلان برای توان نظامی توسط شوروی به جهت مقابله با آمریکا، کمک آمریکا به پیروزی اصلاح طلبان در شوروی به جهت تخریب نیروهای مسلح شوروی، همکاری اصلاح طلبان و دموکراتهای شوروی با آمریکا به جهت تخریب و بی اعتبار کردن ارتش از طریق متهم نمودن ارتش به اعمال خودسرانه و نقض حقوق بشر بر طبق یک برنامه از پیش تعیین شده توسط اصلاح طلبان (توان نظامی)
۳- برنامه ریزی برای برچیدن پیمان ورشو « پیمانی متشکل از کشورهای بلوک شرق بود که در مقابل سازمان پیمان آتلانتیک شمالی معروف به ناتو تشکیل شده بود»، بحران موشکی بین شوروی و آمریکا در دریای کارائیب بر سر استقرار موشکهای شوروی در خاک کوبا (توان دفاعی)
در ایران
۱- امنیت سیاسی ایران در سطح بین الملل همواره دست خوش دشمنی ها بوده و هست. تلاش برای مذاکره با آمریکا توسط اصلاح طلبان و لیبرالها، اعتماد به دشمن توسط لیبرالها و اصلاح طلبان، جاسوسی برای آمریکا، دامن زدن به ایران هراسی در سطح بین الملل از طریق انتشار کلیپهای اعدام در ملأ عام، ادعای جنگ طلب و خشونت طلب بودن ایران در سطح بین الملل توسط اصلاح طلبانی همچون محسن سازگارا و اکبر گنجی، همراهی اصلاح طلبان و اپوزیسیون خارج نشین با آمریکا در خصوص تحریمهای اقتصادی ملت ایران، رفتار دولت لیبرال در مواجهه با غرب، حضور لیبرالها در سطوح کلان مدیریتی کشور خود حفره ای عمیق، مهم و استراتژیک برای امنیت سیاسی کشور در گزاره برون مرزی محسوب می شود.
۲- تلاش برای تروریست خواندن سپاه، تلاش برای تعطیلی فن آوری موشکی، تلاش برای عدم تولید ادوات نظامی در کشور از طریق خارج کردن نقدینگی در سطح وسیع با اختلاس و امثالهم به جهت عدم توانایی صنایع نظامی کشور در خرید مواد اولیه، تلاش برای تحریم نمودن سپاه از طریق تصویب FATF، تلاش برای جایگزین کردن گفتمان بجای تولید ادوات نظامی در کشور، تلاش برای تفرقه بین ارتش و سپاه را می توان از حفره های امنیتی در توان نظامی نام برد.
۳- حضرت علی (ع) در خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه می فرمایند: به خدا سوگند، مردمی که در خانه هایشان نشینند تا دشمن به سراغشان آید، قطعاً ذلیل و خوار شوند. به جهت افزایش امنیت مرزها و متعاقب آن امنیت ملی نیازمند بالا بردن توان دفاعی و دفاع در خارج از مرزها می باشیم. تلاش اصلاح طلبان و لیبرالها در بیهوده خواندن حضور ایران در سوریه (با درخواست دولت قانونی سوریه)، تلاش برای تحریک مردم به جهت اعتراض به دفاع از مرزهای کشور کیلومترها جلو تر از مرزهای کشور، هم صدایی اصلاح طلبان و لیبرالهای فراری با آمریکا و رژیم صهیونیستی برای بازگشت ایران به پشت مرزهای خود، محکومیت دفاع از مرزهای کشور در غزه و جنوب لبنان، عراق و سوریه توسط اصلاح طلبان و لیبرالها با شعار « نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران »، همکاری اصلاح طلبان و لیبرالها علی‌الخصوص سران رده اول (تا سال ۱۳۸۸)، دوم و سوم فتنه با آمریکا برای شکستن دفاع از کشور، تلاش دولت تدبیر و امید برای جلوگیری از تولیدات موشکی برای اعتماد سازی به جهت مذاکرات بیشتر با غرب در چهارچوب برجام (توان دفاعی)
تغییراتی که آمریکا در طرح فروپاشی شوروی اعمال نموده است، می تواند گزاره پنجم دکترین آنفولانزای نیویورکی تحت عنوان اسلام ستیزی باشد. این حرکت از طریق رسانه ها، سایتها و شبکه های اجتماعی در فضای سایبر اعمال می شود. بعنوان نمونه می توان از طرح چهارشنبه های سفید که توسط یکی از عوامل اصلاح طلب بنام معصومه علی نژاد قمی معروف به مسیح علی نژاد طراحی شده است نام برد. در این طرح افراد که عموما بانوان هستند باید با اعمال زننده موجبات تحریک نیروهای مذهبی را فراهم نموده و با هوچی گری پاسخ آمر به معروف و ناهی از منکر را داده، و یا با نوشتن سناریویی در ایران و یا یکی از کشورهای اروپایی و یا آمریکا صحنه امر به معروف و نهی از منکر را بازی نموده و با درست کردن جنجال و گرفتن فیلم و انتشار آن در فضای سایبر، ضمن اعلام ضدیت با قوانین اسلام، فریضه امر به معروف و نهی از منکر را نفی نموده و موجبات نفرت از اسلام بعنوان دین اسارت را فراهم کنند؛ و یا با تبلیغ برای ازدواج سفید در رسانه های فارسی زبانی همچون تلویزیون من و تو، امر مقدس ازدواج را زیر سوال برده و یا با تبلیغ نگهداری سگ توسط هنرپیشه ها و خواننده ها در فضای سایبر، ضمن تشویق زوج های جوان به نگهداری سگ بجای فرزند، مسئله نجاست سگ را هم زیر سوال می برند و از این طریق ضدیتی دیگر با اسلام و فقه را رقم می زنند.
برنامه ای که برای فروپاشی شوروی تدوین و در شورای امنیت ملی آمریکا تصویب شده بود شامل سه دوره ۵ ساله بود. اما برنامه ای که برای فروپاشی ایران طراحی شده سه دوره ۱۰ ساله بوده است که دو دوره آن را با اغتشاشات معروف به ۱۸ تیر ۷۸ و اغتشاشات خرداد ۸۸ پشت سر گذاشته ایم.
همانگونه که در ابتدای مطلب عنوان شد سه دوره ۵ ساله آمریکا برای فروپاشی شوروی عبارت بودند از:
۱- اجرای برنامه اول پنج ساله برای آماده سازی فضای داخلی شوروی برای فروپاشی
۲- اجرای برنامه دوم پنج ساله تحت عنوان « اصلاحات و دموکراتیزاسیون » با هدف فروپاشی، تجزیه سیاسی، تخریب پتانسیل های اقتصادی و تضعیف نقاط قوت شوروی
۳- اجرای برنامه سوم پنج ساله پس از پیروزی اصلاح طلبان با هدف تخریب توان نظامی، بی اعتبار کردن نیروهای مسلح، تسلط بر منابع انرژی، تغییر هویت فرهنگی، زمینه سازی برای فروپاشی روسیه و تحکیم زمینه های تسلط پایدار بر روسیه.
تغییری که در این برنامه ۳ ماده ای بوجود آمده است مدت زمان اجرای آن می باشد که سه دوره ۱۰ ساله است و از سال ۱۳۷۸ آغاز گردید و تا سال ۱۴۰۸ ادامه خواهد یافت.
برنامه راهبردی اصلاح طلبان و لیبرالها برای فروپاشی نظام
۱- راهبرد عرصه مدیریتی: تضعیف رهبری، اشغال پست های مدیریتی و ناکارآمد جلوه دادن عامدانه مدیران ارشد نظام و نظام مدیریتی کشور
۲- راهبرد عرصه سیاسی: ایجاد بی ثباتی، مشروعیت زدایی، ناپایدار سازی سیاسی و به دنبال آن ناکارآمد سازی نظام
۳- راهبرد عرصه رسانه ای تبلیغاتی: ایجاد و مدیریت جنگ رسانه ای برای جلب اعتماد اذهان عمومی به آمریکا و غرب
۴- راهبرد عرصه فرهنگی – هنری: هویت زدایی از فرهنگ و باورهای اسلامی و ترویج فرهنگ و سبک زندگی غربی توسط سلبریتی ها
۵- راهبرد عرصه اجتماعی: ایجاد گسست های اجتماعی، بحران جمعیتی و تجزیه خواهی به جهت تضعیف سرمایه های اجتماعی و وحدت ملی
۶- راهبرد عرصه دفاعی – امنیتی: تضعیف و حذف فرهنگ ایثار و شهادت از طریق برنامه هایی همچون ۲۰۳۰، تضعیف قدرت دفاعی از طریق القاء وجود سایه جنگ درصورت عدم تعطیلی تولیدات نظامی، تضعیف قدرت امنیتی – انتظامی و مطالعه در حوزه های اثر بازدارندگی آن
۷- راهبرد عرصه علمی – فن آوری: القاء ناامیدی، مهاجرت سازی نخبگان، مهندسی، محدود سازی و حذف فعالیتهای علمی و فن آوری همانند پروژه هوافضا و فناوری هسته ای کشور
۸- راهبرد عرصه اقتصادی: تضعیف زیرساختهای کشور، تضعیف زیرساختهای فرهنگی و روانی کار و تولید و تلاش برای حذف و نابودی هرگونه تولید داخلی و واردات بی رویه کالاهای تولید داخل و یا کالاهای بی مصرف به جهت بی ثبات سازی اقتصادی و کاهش نقدینگی
برای رسیدن به نقطه صفر امنیت ملی و مصون کردن کشور از هرگونه بیماری سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی لازم است تا ریشه تفکر اصلاح طلبی و لیبرالیسم در کشور خشکانده شود. فرهنگ ایثار و شهادت و همچنین فرهنگ میهن پرستی و وطن محوری در بین اقشار مختلف جامعه رواج داده شود. همانگونه که گفته شد فروپاشی شوروی به دست اصلاح طلبان شوروی به دست گورباچف و یلتسین صورت گرفت. همانگونه که در جامعه ایران ملموس است اقدامات اولیه برای آماده سازی فضای داخلی ایران در ۱۰ سال اول طرح اجرا شده است، و برنامه دوم نیز در ۱۰ سال دوم که ۱۳۹۸ پایان آن می باشد رو به اتمام است و برنامه سوم براندازی با هدف تخریب توان نظامی و بی اعتبار کردن نیروهای نظامی، تغییر هویت فرهنگی در چهارچوب زمینه سازی برای فروپاشی ایران از درون از سال ۱۳۹۸ آغاز خواهد شد. در صورتی که اصلاح طلبان و اعتدال گرایان که تحت عنوان لیبرالها تعریف می شوند در سال ۹۸ بیشترین کرسی را در مجلس از آن خود کنند، همکاری پایاپای با دولت برای تخریب توان نظامی و تغییر هویت فرهنگی و تسلط بر منابع انرژی به جهت تسریع تخریب نظام از درون اجرایی خواهد شد، در صورتی که دولت سیزدهم نیز توسط این طیف تشکیل شود؛ تا پایان سال ۱۴۰۸ دیگر نه از جمهوری اسلامی چیزی باقی خواهد ماند و نه از تمامیت ارضی کشور.
برای دستیابی به این مهم در گام اول تلاش خواهند کرد تا ولی فقیه را ابتدا بی آبرو و سپس حذف نمایند. تنها با حذف ولایت فقیه است که استراتژی های آمریکا توسط اصلاح طلبان و اعتدالگرایان می تواند اجرایی شود. لذا برای حفظ تمامیت ارضی کشور و رساندن کشور به نقطه صفر امنیت ملی لازم است تا ولایت فقیه به هر قیمتی حفظ شده و برای ریشه کن کردن اندیشه لیبرالیسم در بدنه مدیریت کشور اقدام شود. نکته ای که باید همواره مورد توجه قرار گیرد ساختار سازی در مدیریت انقلابی کشور می باشد. ساختاری که هجمه ها و استراتژی های دشمن را بی اثر نموده و با چرخشی ۱۸۰ درجه استراتژی دشمن را به خودش برگرداند. دکترین صدف و دکترین هایی از این دست تنها در زمانی کارساز هستند که تهدیدی وجود داشته باشد. اما در دنیای امروز منتظر تهدید ماندن برای تبیین می تواند به دفاع در خانه خود تعبیر شود. ضمن اینکه تهدید بالفعلی که در کشور وجود دارد نه تنها در چهارچوب دکترین صدف تبیین نشده است، بلکه روزانه بر قدرت این تهدید داخلی نیز افزوده می شود.
در انتها باید عنوان کرد که:
بزرگترین تهدید در داخل کشور می باشد و آن وجود اندیشه اصلاح طلبی و اعتدالگرایی در سطح مدیریتی و در مراکز تصمیم گیری و قانون گذاری است. تا این تهدید برطرف نشود نمی توان انتظار برطرف شدن تهدیدات مثلث عبری – عربی – غربی را داشت. برای مقابله با تهدیدات خارجی ابتدا باید تهدیدات داخلی خنثی شوند.
و من الله التوفیق
منتشر شده در تارنمای اندیشکده یاسین در تاریخ ۲۸ مرداد ۹۷