۱۳۹۷ فروردین ۱۴, سه‌شنبه

از ترور تا ترور

بسمه تعالی


در پی انتصاب جان بولتن به سمت مشاور عالی امنیت ملی ترامپ شادی و خوشحالی وصف ناپذیری در میان سلطنت طلبان و منافقین شکل گرفت تا جایی که این دو طیف خود را پیروز میدان می دیدند و ضمن اطمینان از قتل عام مردم داخل کشور، برای پاکسازی نیروهای انقلابی در خارج از کشور نیز مطلبی در کیهان لندن منتشر نمودند.
از ابتدای استفاده سلطنت طلبان از فضای سایبر، آنان پرخاش را همیشه چاشنی بحث های سیاسی با مخالفان خود می کردند و همیشه به ادعاهای منافقین استناد می نمودند. اما پس از انتشار آهنگی از خواننده ضد انقلاب محسن نامجو در رد رضا شاه پهلوی، آخرین ولیعهد ایران رسما در ۱۳ خرداد ۹۳ در مصاحبه با سیامک دهقان پور در برنامه افق صدای آمریکا ضمن مضموم خواندن فحاشی، گفت: « نباید کسی انتظار داشته باشد که فحش بدهد ولی فحش نخورد. » سلطنت طلبان این جمله را بعنوان مجوز فحاشی تلقی کرده و تا به امروز هر مبحثی در خصوص تمامیت ارضی و رشد و تعالی کشور را با فحاشی و توهین به مردم و نظام بی پاسخ نگذاشته اند.
در مبحث ترور ما با دو زیرمجموعه ترور فیزیکی و ترور شخصیتی مواجه هستیم. اما امروزه با پیشرفت تکنولوژی و پیدایش اینترنت ما با نوع جدیدی از ترور مواجه هستیم که از آن می توان با عنوان « ترور روانی » نام برد. در زمانی که امکان ترور فیزیکی و شخصیتی امکانپذیر نباشد، می توان برای تخریب اندیشه افراد در فضای مجازی از ترور روانی استفاده نمود. شایع ترین این ترور فحاشی و تهدید در فضای مجازی برای اثرگذاری منفی بر شخصیت و اندیشه افراد است. بر اثر این فحاشی ها که در فضای سایبر معمولا با اکانت های جعلی بدون نام و نشان صورت می گیرد؛ فرد حمله شده در اثر فحاشی ها و عدم دسترسی فرد تروریست، دچار رخوت فکری شده و با تکرار این توهین ها به مرور زمان دیگر رغبتی به فضای سایبر و فعالیت های اینترنتی نشان نخواهد داد و ترور روانی نتیجه خواهد داد. مثال بارز در این خصوص هواداران سلطنت پهلوی هستند که با ترور روانی تحت پوشش حسابهای کاربری جعلی، مخالفان خود را به مرور زمان از فضای سایبر منزجر نموده و در تلاشند تا در جنگ نرم بر علیه ایران، رضا پهلوی و هوادارانش یکه تاز میدان باشند.
اما در فضای حقیقی و در جوامع ایرانیان در اروپا، آمریکا و کانادا اقدامات سلطنت طلبان شکل دیگری به خود گرفت. در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ تشکل سلطنت طلبی با عنوان ارتش نوین شاهنشاهی ایران در آمریکا در بیانیه ای اعلام نموده که آخرین ولیعهد تاریخ ایران به سلطنت طلبان فرمان آتش به اختیار داده است و در این فرمان دست بردن به اسلحه را نیز جایز دانسته است. ضمن اینکه در تاریخ ۶ فروردین ۹۷ شخصی با عنوان یوسف مصدقی مطلبی را در کیهان سلطنت طلب لندن منتشر می نماید با عنوان « مهم ترین تکلیف براندازان، قطع بازوی خارج نشین جمهوری اسلامی (هواداران و لابی های جمهوری اسلامی در خارج از کشور) است. » همچنین در مصاحبه ای که سعید قاسمی ادمین صفحه فیس بوکی سلطنت طلب رستاخیز سیمرغ در تاریخ ۱۱ فروردین ۹۷ با سه تن از فعالین سلطنت طلب داشت؛ کوروش (رضا) ضرابی مقیم فرانکفورت آلمان که پرونده جنجال معالجه آیت الله هاشمی شاهرودی در کلینیک پروفسور سمیعی در آلمان را در کارنامه خود دارد بر شناسایی هواداران جمهوری اسلامی ایران تاکید کرده و خواهان افشای نام و آدرس آنان شده است. این اقدامات بیانگر این است که سلطنت طلبان برای همخوانی با منافقین در حال تغییر استراتژی خود از ترور روانی به ترور فیزیکی هستند.
اگر نیم نگاهی به حوادث منطقه بیندازیم خواهیم دید که آمریکا و رژیم صهیونیستی در تلاش بودند با حذف شمشیرهای داموکلس از گرده اسرائیل مقدمات اقدام نهایی بر علیه ایران را فراهم کنند. با شکست این پروژه و همچنین ناتوانی سعودی ها در برابر ایران، ترامپ با انتصاب جان بولتن به سمت مشاور عالی امنیت ملی آمریکا در تلاش است تا از سلطنت طلبان و منافقین بعنوان بازوهای خود در پروژه رژیم چنج استفاده کند. جان بولتن که به حمایت از گروهک تروریستی منافقین معروف است در اظهار نظری در شبکه صهیونیستی فاکس نیوز صراحتا گفت: « پرزیدنت ترامپ باید با رضا پهلوی وارد مذاکره شود.» این تضاد در میان صحبت های مشاور عالی امنیت ملی آمریکا تا کنون هیچ موضع گیری از جانب سلطنت طلبان و منافقین را در بر نداشته است.
با توجه به سابقه تروریستی (فیزیکی) منافقین در داخل و خارج از کشور و اقدامات اخیر سلطنت طلبان در خصوص تصمیم برای شناسایی هواداران جمهوری اسلامی (از دیدگاه آنان تمامی ایرانیان مقیم کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا که به ایران سفر می کنند مزدور و مامور وزارت اطلاعات هستند و حامی و هوادار جمهوری اسلامی) و تبدیل ترور روانی به ترور فیزیکی (در دو وجه جنگ روانی و ترور فیزیکی) می توان گفت که آمریکا در هراس است تا هرگونه اقدام بر علیه ایران با پاسخ قاطع ایرانیان خارج از کشور مواجه شود. از این روست که در تلاش است که پیش از هرگونه اقدام بر علیه کشور، ایرانیان غیر همسو با جریانات نفاق و سلطنت را شناسایی و کنترل و احیانا حذف نماید. در صورتی که در فضای حقیقی این امر تحقق نیابد، نشر اقدامات کاذب همانند می تواند در ترور روانی افراد تاثیر بسزایی داشته باشد.
دکترین اعصاب
اگر دشمن را یک انسان فرض کنیم، این انسان دارای اعضا و جوارحی است که از طریق مغز و توسط سلسله عصبی هدایت می شوند. اگر آمریکا را به سر این انسان تشبیه کنیم، دو جریان نفاق و سلطنت دو دست این انسان خواهند بود، نهادهای حقوق بشری و رسانه ها نقش بدن را بازی خواهند کرد و عوامل عملیاتی دشمن در داخل کشور نیز نقش پاها را بازی خواهند نمود. آنچه تمام این اعضا را به سر وصل می کند سیستم عصبی می باشد که از دیدگاه کالبدشناسی به دو دسته مرکزی (مغز و نخاع) و پیرامونی (اعصاب ارتباط دهنده اعضای بدن با مغز و نخاع) و از دیدگاه کاربردی به دو دسته پیکری (ارادی) و خودگردان (غیرارادی) تقسیم می شوند. لذا برای فلج کردن تمامی تحرکات دشمن لازم است که یا سر هدف قرار گیرد و یا سیستم عصبی مختل گردد.
برای هدف قرار دادن سر می توان از دکترین انتحار استفاده نمود. در این شرایط باید در سیاست خارجی طوری عمل کنیم که کاخ سفید دست به عملیات انتحاری کور در صحرا بزند.
پر واضح است که هدف آمریکا سرنگونی نظام مقدس جمهوری اسلامی می باشد و تا مرحله سرنگونی پیش خواهد رفت. اما برای بعد از سرنگونی برنامه خواصی در سخنان و عملکرد دشمن وجود ندارد. در اینجاست که اختلافات سلطنت طلبان و منافقین عرض اندام می کند و کشور را پس از براندازی (در صورت براندازی) جمهوری اسلامی به جنگ داخلی و تجزیه سوق می دهد. لذا برای فلج کردن دشمن می توان با مدیریت سیستم عصبی و با بهره وری از دشمنی تاریخی منافقین و سلطنت طلبان این تهدیدات را با تغییر و تلفیق مکاتب تهدید، فرصت و موقعیت محور و تعریف آن در مکاتب متاخر کپنهاک و پاریس، این تهدید را تبدیل به فرصتی نمود که در آن یکی از دو فاکتور زیر و یا هر دو فاکتور اجرا شود:
۱- حمله هر دو دست به سمت سر با هدف خدمت انحصاری. در این صورت اقدام برعلیه سر به جهت از بین بردن حواس موجود در سر میسر خواهد شد.
۲- حمله دو دست به یکدیگر با هدف حذف رقیب برای دستیابی به خدمت انحصاری. ایجاد این موقعیت باعث خواهد شد تا اجرای استراتژی رژیم چنج با این دو بازو عملا غیر ممکن بشود و مبارزه بر علیه امنیت کشور تبدیل به مبارزه برای گرفتن انحصار اپوزیسیون بودن بشود.
رصد و گاهاٌ مدیریت اپوزیسیون برانداز تا کنون نتیجه ای رضایت بخش داشته است. اما با انتخاب جان بولتن به سمت مشاور عالی امنیت ملی آمریکا و با توجه به مکتب نخ نمای امنیتی آمریکا، باید گفت که در تولید اپوزیسیون برانداز برای جایگزینی با جریانات نفاق و سلطنت طلب ضعیف عمل شده است. هرچند که تا منزل جانان فاصله ای نیست.
و من الله التوفیق
منتشر شده در تاریخ ۱۳ فروردین ۹۷ در تارنمای اندیشکده یاسین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر